یواشکی از روی غم!!!!!!

خب سلام.

راستش نمیدونم از کجا شروع کنم اما همین و میدونم خود تو هم نمیدونی که من دارم اینجا مینویسم.

 یواشکی اومدم ! آخه میدونی خب اینجا رو ساختی که هر وقت دلت گرفته بود توش بنویسی.خب الانم

دل من گرفته بود دیگه. بازم امشب صدای نم نم بارون میاد . یادته گفتم این صدا چقد شبیه صدای قلب

یه عاشقه! اما حالا در هر صورت امیوارم ناراحت نشی که اومدم اینجا . اما کاشکی یکی بود ما رو به

 هم میرسوندش . اما اون کی میتونه باشه !!!!!!!

خب تا الان هر کی اومده بوده اینجا نوشته های یه دختری رو خونده که همش سرشار از شور و امید و

مهربونی و خواستن و .........  خیلی چیزای دیگه بوده.اما حالا بر عکس !

این بار یکی دیگه مینویسه. یه آدمی درمونده اما عاشق و نا امید.....

چون خودتم همه چیز رو میدونی . حتی طرز فکر کردنمون رو. شاید سخت باشه همه این چیزائی رو

که تو باور میکنی و قبولشون داری رو منم باور کنم.

هه !]!]!]!]!]

خنده های عاشقونه........ لذت رسیدن....... شور و شوق خواستن .......

شاید نشه آدم به خودش بگه که میشه از پشت یه صفحهء شیشه ای هم عاشق شد !

شاید سخت آدم این همه چشم انتظار باشه ! یا شایدم بیهوده باشه ........

اما تو ؛ تو ؛ تو ؛ تو که میگی میشه ! پس حتمآ میشه . دیگی هیچی نمونده جز انتظار !

به قول خودت که همیشه میگی رفیق نیمه راه نیستی ؛ شایدم تا الان واسه همینه که هنوز کنارمی.

هنوزم شبا میتونم حس کنم پیشم هستی. بودنت همیشه یه جور دلگرمی میده بهم.

اما همیشه ترس همراه این دلگرمی هستش.......!

میدونی ترس از چی ؟

ترسم همیشه از اینه که یه وقتی دیر بشه . یه وقتی اون لحظه برسه که دیگه نه من باشم و

نه تو باشی و نه این عشق !

اگه تا همین الانه الان هم پرستیدمت فقط واسه همین امیدت بوده.

واسه که یه روزی میای .یه روزی میای که بتونم دستات و تو دستم بگیرم.

شاید این برام یه آرزوی محال باشه ؛ اما هنوزم امیدوار میمونم تا اون روز برسه .........

. همین چند خط رو نوشتم فقط واسه خودت . دلم میخواد اینجا هم داد بزنم بگم دوست دارم

 بگم که بازم میپرستمت.......... "عاشقونه "

پس بیا با ما تو یکی از ته دل یار بشو . راستی راستی بیا با ما عمری گرفتار بشو...

باشه  گلم ؟؟؟؟؟

خب تموم شد ؛ امیدوارم  ناراحت نشده باشی دیگه . آخه میدونی داریوش میگه :

خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر               حرف آزرده درشتم نبود خرده مگیر

آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم              از تو قطع طمع و لطف و عنایت نکنم 

پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم                   همه جا قصهء درد تو روایت نکنم

 

اگه اشباه نکنم همین رو میگفت  ......  همینا دیگه  .........  در پناه او ............