گریه ای در خواب...

 

کوچه سکوت طولانیست.پیچ دارو بی انتها.من در مقابله تو همه چیزم را از دست میدهم.حتی خودم را...متولد نشدم عاشق شوم.عاشق شدم تا متولد شوم.عاشقت شدم تا برای حتی لحظه ای زندگی کنم.چشمت دیدنیست.پلک نزن .سکوت شنیدنیست لبخند نزن.جای همه دوست دارم.سالها طول کشید تا خودم را یافتم.آن روزی بود که ترا یافتم.در دل بستن سخت گیرم.اما دل بستنم ابدیست.در این شبه بی صبح حرف قدیمه ترا قاب میگیرم.شبی که در تو خواهم جست.از روز روشن تر است.تبسمه چهرت را با هیچ خواندیی عوض نمیکنم.پشته شیشه سایه میشوی.نقش میگیری.زیبا میشوی.پنجره را باز میکنم محو میشوی.زمان بی تو میتازد.دیگر هرکه بادو باد....


گریه ای در سال هزار سال پیرم

اخه همه حرفها که گفتنی نیست...

 

حرفا همه مثله همه.کو مهرو وفا...ای روزگر هوار هوار .کجا برم کودوم دیار.عجب دنیایی عجب غوغایی...

.دل که رنجید از کسی خورسند کردن مشکل است.شیشته بشکسته را پیوند کردن مشکل است.بار حمّالان به دوش خود کشیدن ننگ نیست.زیره باره نامرد رفتن مشکل است...

دلم گرفته...

>عشق<




میدونم دیگه نمیخوای یار من باشی.میدونم نمیخوای تو دیار من باشی.شنیدم ازم تو دلگیری از منو ازعشقه من سیر شدی؟بی تو دنیا واسه من قده قفسه.بی تو عمره من زندگیم قده یه نفسه.راست بگوو راست بگو اگه عشقت حوسه.نمیخوام.غم بسته غصه بسه.خیال میکردم که باهم روراسی.جونمو میدادم ازم اگه میخواستی.چرا بی وفا شدی بگو چرا؟رفیقه نیمه راه شدی بگو چرا؟تو بگو ، بگو چرا؟تو بگو، بگو چرا؟اگه دلدار گرفتی تو بگوو...غیره من یار گرفتی تو بگو...بگو چرا؟راست بگو، راست بگو...هرچی دلت خواست بگو اگر منو دوس نداری عزیزم به من تو رو راست بگو...